۱۳۹۶ مهر ۳۰, یکشنبه

پیغمبری که شاشید و مُرد!


"یک پیغمبری در هِنگامِ مُردنِش ادرار کرد و مُرد"
حتماً طرفدارانش میگند [این] مهم نیست، ولی این رو اگه اون یارو درازگوشِ حَروم زاده ای که آمده برای گمراهی میگه و دَرمیره، این رو چی میگه بِهِش؟
میگه "خُب طبیعی ست که معجزۀ پیغمبر بوده که در هنگامِ اینکه ریقِ رَحمت رو سَرکِشیده" هِه هِه "شاشیده و رفته"، ببخشید، "یا ادرار کرده و رفته"
اما خُب اینها در تمامِ این تاریخ ها اومدند، تماماً اومدند، و من بارها اینها رو برایِ شما از همین کتابهایِ "اِبنِ اَثیر" و از کتابهایِ "محمّدِ بنِ سَعد" و از بسیاری از این کتابها برایِ شما خوانده ام.
یا مثلاً جریانِ "اَسراء" رو، که این جریانِ کُمِدی ای که این بابا سوارِ یک جانوری، نه قاطِرِه - نه اسبه، میشه، یک بال هم دَرِ ماتَحتِش داره، و ایشون رو میبَره. یا موقعی که جبرئیل اومده یک پاشو اینوَرِ آسمون گذاشته، یه پاشو اونوَرِ آسِمون، مثلِ اینکه آسمون حجم داره!
اینها همه چیزهایی است که در این تاریخ، در تاریخ های مُدوّن و مؤثّر و اساسی یه عَرَب نوشته شده، اما نگذاشتند که [به گوشِ] فرزندانِ میهنِ ما به ویژه [برسه]، چون عَرَب برایش مهم نیست می پَذیره این رو، چرا می پذیره؟
برایِ اینکه بخشی از فُتوحاتِش بوده، بخشی از به اصطلاح کارهایِ بزرگِ تاریخی اش بوده که حمله کرده اینور، حمله کرده اونور، و برایش مهم نیست که ایرادی بخواهند بگیرند بگند: "محمد موقِعِ مُردنِش شاشید و مُرد، تویِ بغلِ عایشه"
او برایش مهم نیست، این قضیه رو طبیعی میبینه، برایِ اینکه بخشی از، بخشِ بزرگی از افتخاراتِ زندگی اش و نجاتِش از اون شرایطِ کثیفی که بوده، اینها همه نمیگذاره که او با دیدۀ دِگری نگاه کنه، و بله، یا "محمد" از بزرگترین چیزهایی که مثلاً در بخشِ دوست داشتنی هاش،
ما حالا البته امروز بحثِ محمد رو نداریم، ولی چون این یارِ گرامی پُرسِشی کرده بودند [بهش پرداختیم]،
اما شوربختانه تمامِ این کتابها و این بَخش هایِ حساسِش سانسور شده است.
شما فکر میکنید که در ایران اجازه میدند کتابی ترجمه بشه که [تویِ اون] بگند "محمد تو بغلِ عایشه شاشید و مُرد"؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر